یادداشتی بر بیانیه سومین جایزه شعر شاملو
دستکم بعضی وقتها غلط ننویسیم
جایزه شعر شاملو از سال 1394 برای نخستینبار برگزار شد و با دبیری «حافظ موسوی»، یکی از چهرههای شناختهشده شعر امروز، کار خود را در سال 1395 نیز ادامه داد. در سال جاری اما موسوی دبیری این جایزه که در دو دوره نخست، هم بهدلیل نام شاملو و هم بهبهانه شیوه داوریاش مورد توجه قرار گرفته بود را نپذیرفت. پس از نشر بیانیه این جایزه زیرنظر موسسه «الف. بامداد» که آیدا شاملو رئیس هیئتمدیره آن است؛ نقدهایی به شیوه نگارش، و پس از اعلام اسامی راهیافتگان به مرحله نهایی جایزه، نقدهایی به آثار ضعیف که در این میان بودند در فضای مجازی شکل گرفت، یک شاعر از لیست نهایی راهیافتگان انصراف داد و شاعران دیگر نقدهای فراوانی را به نگارش درآوردند. در این میان اما لزوم بررسی بیانیه جایزه شعر شاملو، بیشتر از هر چیز دیگر مهم مینمایاند. چراکه نظرهای سلیقهای و گاه شخصی درباره لیست شاعران شاید آنگونه که باید نتواند دقیق و خالی از حب و بغض تصور شود. اما اینکه یک جایزه با نام شاملو در بیاینهاش غلطهای چشمگیر نگارشی و مضمونی داشته باشد، بسیار پرسشبرانگیز است. از این منظر در یک یادداشت اختصاصی به بررسی بیانیه جایزه شعر شاملو نشستیم.
نوشتن از جایزه شاملو یا هر جایزه دیگری میتواند به شبههای از سهمخواهی دامن بزند. تصور اینکه شاعران شایستهتری بودند و شما نادیدهشان گرفتید. این تصور خام که چرا فلان شاعر جایزه گرفته و حق من خورده شده. اما وجه جالب توجه این جایزه ادبی، بدون در نظر گرفتن دوازده شاعر برگزیده در دور اول داوری و نسبتشان با شعر امروز ایران، نثر بیانیه سومین جایزه شعر شاملوست. ترجیح میدهم از محتوای بیانیه چشم بپوشم؛ مثلاً بند دوم بیانیه، که اشاره دارد به درنظرگرفتن امکان تکثر مجموعههای منتخب و ارتباطپذیریشان با طیفهای گوناگون اجتماعی، محل بحث بسیار است؛ تجربیات دو دهه گذشته شعر ایران تا چه حد با زیست فردی، سیاسی و اجتماعی مردم گره خورده که حالا یکی از شرایط انتخاب کتابها میزان ارتباطپذیریشان با طیفهای گوناگون جامعه است؟ کدام مجموعه شعر دو دهه گذشته، در شرایط ویژه سیاسی و اجتماعی، میان مردم دهان به دهان چرخیده و دست بر زخمی گشوده گذاشته؟ مثلاً میان شعر زبان و زبان مردم کوچه و بازار اساساً چه نسبتی برقرار است؟ این چه ملاک و معیاری است که یافتن نمونهای برای آن چنین دشوار است؟ بهنظرم اگر قرار است به چنین ویژگیای جایزهای تعلق گیرد، باید سیف فرغانی، شاعر سده هفتم و هشتم هجری، را از گور فرابخوانیم و جایزه را به او بدهیم که شعرش خوب دهانبهدهان چرخیده. افزون بر این، همه ما بهخوبی می دانیم که تکلیف شعر و شاعر را نه جایزه، که زمان مشخص میکند. چنانکه نیما در حرفهای همسایه میگوید:«اما کی و کدام شاعر بهتر است؟ این قضاوت وقت میخواهد. همیشه شاعر درستوحسابی چیزی از زمان جلوتر است و مردم که به کارهای دیگر مشغولاند در این خصوص چیزی از زمان عقبترند. شاعر جلو میرود و مردم لنگانلنگان میآیند. وقتی که او نیست و چند نسل گذشته است، آنوقت آسان میشود این قضاوت.» با اینهمه، نگاه این یادداشت متوجه نفس جایزه ادبی هم نیست. چهبسا این جایزهها در زمان خودش جنبوجوشی، هر چند کوتاهمدت، بهپا کند و شاید برای برخی شاعران روزنهای شود برای نفسکشیدن، برای اینکه بدانند هنوز خوانده میشوند. بههرحال، آنکه ماندنی باشد، باجایزه یا بیجایزه میماند و آنکه رفتنی است هم بیتردید جایزه در تاریخ ادبیات بهکارش نمیآید. از اینهمه که بگذریم، میرسیم به نثر شتابزده و به بیانی، شلخته این بیانیه و تاثیرش در زمان. میدانیم که بیانیهها ماندگارند و در معرض پرسش تاریخ. میدانیم که هر کس یا کسانی که این بیانیه را نوشتهاند بخشی از این داوری بهشمار میروند. سوال این است که نویسندگان چنین بیانیهای، با چنین دریافتی از نثر، چگونه شعر را داوری میکنند؟ بزرگترین ارج به قلم آن که با خون دل کوشیده تا چیزی بر زبان بیفزاید خوب نوشتن است. بهویژه اگر پای بیانیهای ادبی در میان باشد، انتظار روبهرو شدن با نثری روشن و روان از بدیهیات است. نگاهی کلی به واژهها و ساخت غلط جملههای این بیانیه چهبسا روشنگر نوع داوری هم باشد.
هیئت داوران مرحله اول سومین دوره جایزه شعر شاملو، لازم میداند معیارها و شاخصهای خود را در انتخاب دوازده مجموعه شعری که بهعنوان کتابهای برگزیده، از میان 168 عنوان کتاب واجد شرایط حضور در این رقابت ادبی که به دبیرخانه این جایزه رسیده، اعلام دارد و ضمن اعلام معیارها و شاخصها، اشاره به نکاتی را هم ضروری می داند.
از ویژگی های نثر روان این است که فاصله بین فاعل و فعل آن قدر زیاد نباشد که جمله مخدوش و فاعل در میانه راه گم شود. این جمله نارسا، دارای تکرار و ویرگول نابهجاست.
جمله ویراسته: هیئت داوران مرحله اول سومین دوره جایزه شاملو لازم میداند معیارهای خود را در انتخاب دوازده مجموعه شعر برگزیده اعلام کند. این مجموعهها از میان 168 عنوان کتاب دارای شرایط حضور در این رقابت ادبی، که به دبیرخانه جایزه رسیده، انتخاب شدهاند. هیئت داوران، ضمن اعلام معیارها، اشاره به نکاتی را ضروری میداند.
گسترش تجربهها، تنوع و تکثر نگاهها و عوضشدن برخی مصادیق زیباشناخت نسبت به گذشته و مواجهه با آثار و گرایشهایی که در رابطه با شعر و ادبیات ادعاهایی گوناگون را ابراز میدارند، قضاوت و داوری درباره اعتبار آرای مختلف را با دشواری بسیاری روبهرو می کند؛ بهنظر بهترین شیوه برای درک از مصادیق نو و ادعاهای تازه، در مورد شعر، توجه به نظریههای متاخر ادبی و همچنین توجه به میزان موفقیت تجربه های نو در پیوند با امور زیباشناسانه در زبان است. هیئت داوران در بررسیهای خود، توجه به این مسئله را مورد نظر قرار داده.
این بند از بیانیه، از شاهکارهای نثر فارسی است. چطور ممکن است داوران شعر شاملو این همه واژه و ساخت غلط را در یک بند از بیانیه بهکار گیرند؟ در این بند واژه زیباشناخت ظاهراً معادل aestheticدر نظر گرفته شده که پیش از این، در زبان همان «طیف گستردهای از مردم»، آن را زیباشناسی ترجمه کردهاند. این واژهسازی و بدعت ظاهراً چیرهدستانه اشکالی ساختاری دارد؛ چراکه «شناخت» اسم مصدر شناختن و محصول کنش شناسایی است، یعنی چیزی که از شناختن حاصل میشود. در نتیجه، زیباشناخت بهمعنای محصول کنش شناختن ابژهای است واجد صفت زیبایی. مثلاً زیباشناخت آثار کمالالملک میتواند نام دفترچهای باشد در شناخت آثار او از منظر زیباییشناسی. در اینجا «مصادیق زیباشناخت» یعنی همان آثاری که دربارهشان مداقه زیباییشناسانه شده و نه مصداقهایی در شعر که شاعر از نظرگاه زیباییشناسانه جدیدی به آنها پرداخته است. حالا اگر نگارنده، اصرار دارد که زیباشناخت معادل مناسبی است، چطور چهار سطر بعد بهجای زیباشناختی، که صفت مشتق از زیباشناخت است، واژه زیباشناسانه را بهکار برده؟ گذشته از این، کاربرد «نسبت به» بهجای «در مقایسه با» و «در رابطه با» بهجای «درباره» غلط است. «درک از مصادیق نو» اشتباه است و صحیح آن «درک مصادیق نو» است. کافی است یکبار نگاهی به منابع درستنویسی فارسی بیندازیم تا دریابیم ساختن فعل و مصدر با واژه «مورد» اشتباهی مرسوم در نامههای اداری است که فعل را بیهوده طولانی و پیچیده میکند. «هیئت داوران در بررسیهای خود توجه به این مسئله را مورد نظر قرار داده.» که بهسادگی و به نثری روان میتوان نوشت: «هیئت داوران در بررسیهای خود به این مسئله توجه کرده است».
ساز و کار جوایز ادبی، بی نسبت با عنوان آن جوایز نیست. جایزه احمد شاملو با نام شاعری گره خورده که خود در حوزه زبان و محتوا پیشنهاداتی نو به شعر فارسی ارائه کرده و در عین حال شعر او علاوه بر نخبگان و روشنفکران، در بین طیف گستردهای از مردم دهانبهدهان می چرخد. از این رو، هنگام داوری آثار هم به خلاقیت و پیشنهادات نو توجه شده و هم به امکان تکثر و ارتباطپذیری بین طیف های مختلف اجتماعی.
«ارتباطپذیری بین طیفهای مختلف اجتماعی» یعنی امکان برقراری ارتباط میان گروههای اجتماعی گوناگون، اما منظور متن «ارتباطپذیری با طیفهای مختلف اجتماعی» است. درواقع، بهتر بود اینگونه نوشته میشد: «هنگام داوری آثار، هم به خلاقیت و پیشنهادات نو توجه شده، هم به امکان تکثر آنها و ارتباطپذیریشان با طیفهای گوناگون اجتماعی».
اگرچه هدف نهایی در انتخاب برگزیدگان، بهصورت تام در نظر داشتن رویکردهای اجتماعی و توجه به انسان و مسائل پیچیده او در اجتماع (که از ویژگیهای شعر شاملوست) نبوده اما وجود نسبتی از حساسیت های اجتماعی و بغرنجیهای جاری در زندگی انسان امروز، مورد نظر داوران این مرحله قرار گرفته است.
منظور از «وجود نسبتی از ...» چیست؟ کمیتی ریاضی در نظر است که واژه «نسبت» بهکار رفته؟ مثلاً بیش از یکچهارم حساسیت اجتماعی لازمه اقناع داوران بوده؟ یا منظور نسبتداشتن اشعار «با» حساسیتهای اجتماعی و بغرنجی زندگی است؟ یا مقصود نگارنده «مقداری» حساسیت بوده؟ از داوران جایزه شعر شاملو انتظار میرود در گزینش واژهها بسیار دقیقتر از این باشند. «بغرنجیهای جاری در زندگی» ترکیب بیسلیقهای است. بغرنجی یا همان پیچیدگی با صفت جاریبودن همخوانی ندارد. ترکیب درست آن اینچنین است: «بغرنجیهای زندگی انسان امروز». «مورد نظر داوران این مرحله قرار گرفته است» غلط است؛ همانطور که پیشتر هم اشاره شد.
نیما در بخشی از نوشتههایش بر شناخت جوهر زمان و تبدیل آن به شعر تاکید میکند که نکته ای کلیدی است؛ بر پایه همین اشاره، پیوند محتوا و درونمایه آثار با واقعیتهای جاری و شادی و آلام انسانی، همچنین مناسبت فرم و محتوا و چفت و بست زبان و تم، از معیارهای داوران این مرحله برای انتخاب بوده است.
معنای «محتوا و درونمایه» یکی است و نوشتن یکی از آنها کافی است و دیگری حشو است. «مناسبت فرم و محتوا» هم هرچند بهاستناد متون کهن اشتباه نیست، اما «تناسب فرم و محتوا» با نثر امروزین سازگارتر است.
در نهایت، بند آخر این بیانیه، که آوردن دوبارهاش در این یادداشت ضروری بهنظر نمیرسد، تنها بندی است که میتوان گفت زبانی پذیرفتنی و درکپذیر دارد.درباره نشانهگذاری این متن، که در نقلقولهای مستقیم عیناً، به همان شکلی که بوده، آمده، هیچ قاعدهای رعایت نشده. گویا تصور بر این بوده که هر جا دلمان خواست میتوانیم ویرگول و نقطه خرج کنیم. در حالیکه، هر اهل قلمی میداند نشانهگذاری صحیح از ویژگیهای مهم هر مکتوبی است. گفتنی است که در این یادداشت تنها به ایرادات فاحش این نثر پرداخته شده و نویسنده از پرداختن به جزئیات بیشتر با دیده اغماض گذشته است.اگر این نثر از نظر داوران جایزه شعر شاملو پذیرفته است، پس دیگر از صدا و سیما و مجلات زرد انتظاری نیست. اگر این داوران، بر پایه چنین نثر و شم زبانیای داوری کردهاند، باید از آنها پرسید وقتی در بهکارگیری ابزار نوشتن تا این حد نابلد و سرسریاند دقیقاً چه چیز را داوری کردهاند و اصلاً چرا این داوری را پذیرفتهاند. حرف آخر اینکه جایزه برسازنده ادبیات نیست، اما بیتردید زبان ابزار ادبیات است. آنکه دلش برای قلم میسوزد بعید است سهمی از این جایزه، با این بیانیه، طلب کند، اما سهمش را از زبانی که برای آن جانکنده طلب خواهد کرد و خواهد پرسید چه بلایی بر سرمان آمده که جرات میکنیم بهنام شاملو و بهنام ادبیات چنین بیانیه پرغلطی بدهیم؟
سارا پوردهقان
باز نشر از نشریه همدلی - سال سوم - شماره ۷۰۷
ارسال نظر