گزارش اختصاصی «ایران»

تجمیع تناقض‌های مدرن بودن در شعر نو

شامگاه بیست و یک آذر یک هزار و سیصد و نود و شش، دوستداران احمد شاملو، در بنیاد موقافات افشار گرد هم آمدند، نود و دوسالگی آقای شاعر را جشن گرفتند و برگزیده‌ی دوره‌ی سوم جایزه‌ی یعنی «آشویتس خصوصی من» سروده‌ی حسن همایون را معرفی کردند. جایزه دور سوم در مرحله‌ی نهایی را مراد فرهادپور، محمدرضا اصلانی، احمد پوری و ضیاء موحد و شمس لنگرودی (مجموعه‌ی شمس لنگرودی جزو کاندیداهای مرحله‌ی اول این دوره بود که اسم ایشان به اشتباه به جای هوشنگ چالنگی نوشته شده که از داوران مرحله‌ی دوم این دوره بود) داوری کردند. رویا تیموریان اجرای این برنامه را به عهده داشت و ستاره اسکندری هم شعرهایی از آقای شاعر را اجرا کرد. در این برنامه ویدئوهایی کوتاه از شعرخوانی‌هایی از فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، نصرت رحمانی، عمران صلاحی، رضا براهنی و محمد مختاری هم به نمایش درآمد و محمدرضا اصلانی و مراد فرهادپور به طرح دیدگاه‌هایشان درباره‌ی شعر مدرن پرداختند. احمد پوری داور جایزه‌ی شاملو درباره‌ی چگونگی روند برگزاری این دوره به خبرنگار روزنامه‌ی ایران گفت: «به اعتقاد من در این دوره‌ی جایزه داوری منصفانه بود و ترکیب هیات داوران هم از چهره‌های صاحب‌نظر در حوزه‌ی ادبیات و شعر بودند. از طرفی این فرصت فراهم شد تا مراسم پایانی جایزه به صورت عمومی برگزار شود و به اعتقاد من در مجموع این دوره از دو دوره‌ی پیشین بهتر بود و امید که فعالیت‌های جایزه‌ی احمد شاملو برای سال‌های سال ادامه داشته باشد.»

    

 باید مطلقاً مدرن بود

مراد فرهادپور متفکر علوم انسانی و فلسفه در سخنرانی‌اش مفصلاً از شعر مدرن در ایران سخن گفت و با این جمله‌ی آرتور رمبو که «باید مطلقاً مدرن بود» سخن‌اش را آغاز کرد. او گفت: «منظور از مطلقاً مدرن بودن به معنی سر تا پا مدرن شدن نیست. «مطلقاً» به معنای دقیق فلسفی‌اش به کار رفته؛ یعنی به شکلی نامشروط، بدون چون و چرا، با پذیرش همه‌ی تناقض‌ها، ابهام‌ها، ناتمامی‌ها و خلأهای درون مدرنیته. در تاریخ معاصر ایران، شعر نو نمونه‌ی یک رخداد کم نظیر و شاید بی نظیر تاریخی است که تجربه‌ی مدرنیته را تا انتها به صورت مطلق پیش می‌برد؛ جایی که شعر نو محل تحقق جوهر تاریخی و تجربی معاصر ما می‌شود. شعر نو توانست همه‌ی تناقض‌ها و انفجارهای ناشی از مدرن بودن را در خود جمع کند و به نفی همه‌ی سوژه‌ها بپردازد و سعی کرد شعر را بر اساس همین خیال اعلا بسازد.»

    او افزود: «رخداد شعر نو گسست کامل از سنت بود و به خلق امر نو انجامید. مرحله جدیدی در تاریخ آغاز کرد و منطق جدیدی را ساخت. گسست به اسم «نیما» گره خورده، دو سوژه‌ی اصلی‌ای که منطق حقیقت ناشی از این رخداد بدیع و نو را پیش بردند، بی شک «احمد شاملو» و «فروغ فرخزاد» هستند. نکته‌ی مهم در اینجا، تاکید بر همین منطق گسست است که شعر نو را به تحقق تجربه مطلقاً مدرن بودن و تجربه تن دادن به تناقضات مدرنیته، به نقطه مرکزی در تاریخ معاصر ما تبدیل کرده است.» مراد فرهادپور ادامه داد: «این نقطه‌ی مرکزی، نه فقط در عرصه‌ی هنر بلکه فراتر از آن در عرصه‌ی سیاسی بودن شعر نو نیز یک امر فرعی نیست؛ بلکه جزئی است از وجود تاریخی. به همین سبب هم شعر به عنوان شکلی از تجربه، نفوذ و تاثیر بیش از حدی بر سیاست ما داشته است و این دیالکتیک بین سیاست و شعر را کمتر می‌شود در تجربه‌ی دیگر زبان‌ها و دیگر کشورها پیدا کرد؛ تجربه‌ای که از دل شعر نو در می‌آید به لحاظ اصالت، ماندگاری، خلق امر نو و تولید حقیقت به یک معنا حتی از برخی نامزدهای دیگرِ مفهوم رخداد در تاریخ معاصر ما که درواقع نامزد سیاسی هستند، مثلاً انقلاب مشروطه موفق‌تر است. به یک معنا می‌توان گفت رخداد شعر نو توانسته منطق حقیقت ناشی از گسست با سنت را به خوبی نشان دهد؛ حقیقتی که نیما دریچه‌اش را به روی ما گشود.»

    

اولویت محتوا بر فرم

به گفته‌ی داور جایزه‌ی احمد شاملو، «اولویت محتوا» بر «فرم» مساله‌ای اساسی است. او می‌گوید: «نکته‌ای که من از بیست سال پیش در ترجمه‌ی شعر روی آن تاکید داشته‌ام دقیقاً مساله‌ی اولویت محتواست؛ به ویژه در جایی که فرم تبدیل به یک بازی صرفاً تکنیکی شده است، یعنی رابطه‌ی این که فرم را به عنوان رسوب محتوا در نظر بگیریم، از بین رفته و اتفاقاً می‌شود گفت که یک تاکید اولویت بر محتوا به عنوان یکی از اصل‌های زیبایی‌شناسی مدرن فراموش شده و آنچه اتفاقاً این خلأ محتوا را پرکرده خلأ تفکر است. در اینجا خلأ ایده، چیزی نیست جز روان‌شناسی خرده‌بورژوازی. جایی که شعر، حدیث نفس می‌شود، به محض این که پای شعر به میان می‌آید همه‌ی صداها می‌گیرد و سوزناک می‌شود

و ما با یک جور روان‌شناسی من ِ زخم‌خورده روبه‌رو می‌شویم که از قضا اصلاً نمی‌خواهد تن به تجربه‌ی مدرنیته به شکل مطلق آن بدهد؛ بلکه برعکس می‌خواهد از دیگری و از تاریخ فرار کند و به پناهگاه آرامش‌اش، نفس خودش برود و همه چیز را تبدیل به ضجه از زخم‌هایی کند که حاضر نیست به صورت واقعی حتی تا ته آن‌ها پیش برود یا نام حقیقی آن‌ها را بر زبان بیاورد. این منی است که فضا را پُر می‌کند اگر چه یگانه مورد تجلی‌اش خود راوی من نیست.»

    

پایان سومین دوره

در حاشیه‌ی این جشن نمایشگاهی از پرتره‌های احمد شاملو دایر بود و شمار زیادی از چهره‌های ادبی هم حضور داشتند و شمس لنگرودی هم که نتوانسته بود به مراسم پایانی برسد پیامی مختصر ارسال کرد. احمد پوری بیانیه‌ی هیات داوران را خواند و سرانجام آیدا شاملو (سرکیس‌یان) تندیس و لوح تقدیر برگزیده‌ی سومین دوره‌ی جایزه‌ی شعر احمد شاملو را اهدا کرد. در بخشی از بیانیه‌ی هیات داوران سومین جایزه‌ی شعر احمد شاملو، آمده است: «هیات داوران با ابراز خرسندی از وجود مجموعه شعرهایی از شاعران نسل جوان در پی آن بوده‌اند تا حساسیت به جهان از درون حساسیت به زبان و ساختارهای گسترش‌دهنده‌ی معنا را در این مجموعه‌ها ردیابی کنند. از سوی دیگر کوشش داوران بر آن بوده که تنوع و رنگ‌آمیزی و گستردگی نظرات درباره‌ی شعر امروز را مد نظر داشته باشد.»

روزنامه ایران

 

بهاره میری

روزنامه ایران، شماره۶۶۶۶ به تاریخ ۹۶/۹/۲۳، صفحه ۲۲ (فرهنگ و هنر) 

 

ارسال نظر

دیگر رسانه‌ها

بیشتر

اطلاعیه و بیانیه‌ها