جایزهی شعر شاملو سومین دورهی نا فرجام خودش را هم پشت سر گذاشت و تنها دریغی ماند و بس!
دریغا خودشان که حرف نمیزنند هیچ، ما را هم تخطئه میکنند که به تولید ادبی بپردازید؛ کاری به این نداشته باشید که فلان مهرنامهچی که تا کمر در چه نشسته، برندهی تندیس تقدیر از دوستان چپ شده است.
دریغا خودشان که حرف نمیزنند هیچ، ما را هم تخطئه میکنند که به تولید ادبی بپردازید؛ کاری به این نداشته باشید که فلان مهرنامهچی که تا کمر در چه نشسته، برندهی تندیس تقدیر از دوستان چپ شده است. نمیدانم مغزم قفل کرده است، تا کجا میخواهند مفاهیم را تنها در جهت دروغی که بافتهاند به کار گیرند، تا کجا میخواهند این دروغ بافته را پنهان کنند و کمر به تخریب نام کسی ببندند که حرمت داشت. تازه وقتی میبینی فلان دوستک تو قلبی هم آنجا فشرده است، در اعماق وجودت می گویی: scheiße.
لامصب هیچ زبانی مثل آلمانی نمیتواند میزان تنفر را بروز دهد!
بگذریم، جایزههایتان پیشکش وجود نامبارکتان!
پ ن۱ : امیدوارم فردا اتوبانی چیزی به نام شاملو نزنند.
پ ن۲ : امیدواری دیگرم این است که علیرضا قزوه، بیابانکی و امثال میرشکاک و هم صنفانشان روزی هوس نکنند، کتابهایشان را برای جایزهی شعر شاملو بفرستند؛ چون به نظر میرسد عوامل برگزاری تاکیدی ویژه بر دنباله روی از سیاست درهای باز دارند.
پ ن ۳: حداقل اگر این شخص شاعر بود باور کنید، تنها غصه ی مهرنامهچی بودنش را می خوردیم ولی دریغا که بعد از سنگ قبر افتاده اند به جان نام شاملو و دست بردار هم نیستند؛ البته دوستان هم سکوت پیشه کردهاند، و تاریخ همهی این ها را به خاطر خواهد سپرد؛ که این سکوت با توجیههای بی شمارش کم از هم داستانی نیست!
کانال تلگرامی @bo0k_readers
ارسال نظر